شروع

ساخت وبلاگ

روزای سرد آذر اینجا ,

خیلی وقت بود میخواستم این وبلاگو بسازم ,

امروز شد ,

میخواستم روزای قشنگی باشه , ولی تصادفا خورد به این روزا ,

روزای سردِ آذرِ اینجا ,

میخواهم برای دخترم بنویسم ,

برا کسی که نیست هنوز , و امیدوارم بشه روزی که ببینمش توی بغلِ مادرِ دوست داشتنیش ,

دو تا فرشته که یکیشون همین نزدیکیاست , تو این آذرِ سرد ...

دور نشم از دخترم توی شروع وب لاگی که برای اونه ,

اسمشو هم انتخاب کردیم , و میخوام نگم چیه , و میدونم نمیتونم نگم اسمی که قراره باشه روی دخترمو ,

حداقل توی شروع نگم چیه , یه کم جنبه به خرج بدم توی دوست داشتن فرشته ای که از فرشته ی الانم پا میگیره :)

خلاصه که از امروز خواهم نوشت اینجا ,

بعد از کلی دوری از وب لاگ و گذروندنِ قصه هایی که ننوشتم و دارن از یادم میرن ,

از امروز مینویسم , اینجا , توی قلبم , برای زندگی هام...

شیرین مثِ......
ما را در سایت شیرین مثِ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4barayedokhtaram7 بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 5:46